جدول جو
جدول جو

معنی خراج گزاردن - جستجوی لغت در جدول جو

خراج گزاردن
(بَ دَ)
باج دادن. مالیات دادن:
خراج اگرنگزارد کسی بطیب نفس
بقهر ازو بستاند کمینه سرهنگی.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خراج گزار
تصویر خراج گزار
خراج دهنده، مالیات دهنده
فرهنگ فارسی عمید
(بُ لَ اُ دَ)
تعبیر خواب کردن. عباره. (تاج المصادر بیهقی) ، حکایت رؤیای خود کردن. (یادداشت مؤلف) ، خوابیدن. خواب رفتن
لغت نامه دهخدا
(پُ بَ کَ دَ)
طول دادن گفتار یا تعبیری.
- دراز گزاردن نماز، طول دادن آن:
کلید در دوزخست آن نماز
که در چشم مردم گزاری دراز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خَ گُ)
باج گزاری. مالیات دهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب گزاردن
تصویر خواب گزاردن
تعبیر کردن رویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراج گزار
تصویر خراج گزار
((~. گُ))
مالیات دهنده، باج دهنده
فرهنگ فارسی معین